معنی لحظه عاشق شدن

حل جدول

لحظه عاشق شدن

اثری از ثریا منصوربیگی

اثری از ثریا منصور بیگی


مثل عاشق شدن

پابند شدن


لحظه

آن

لغت نامه دهخدا

عاشق شدن

عاشق شدن. [ش ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) شیفته شدن. دوستی شدید به کسی یا چیزی:
خود که باشد که تو را بیند و عاشق نشود
مگرش هیچ نباشدکه خریدار تو نیست.
سعدی.
عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
هرکه عاشق شد از او حکم سلامت برخاست.
سعدی.

تعبیر خواب

عاشق شدن

اگر بیند بر کسی عاشق شد، دلیل که نیازمند و حریص گردد. اگر عاشقی او به چیزی حرام بود، دلیل بر فساد دین او بود. اگر بیند که از معشوق کام دل یافت، دلیل منفعتی بود - محمد بن سیرین

فرهنگ فارسی هوشیار

عاشق شدن

دل دادن دل سپردن دل باختن (مصدر) دوستی شدید نسبت به کسی یا چیزی یافتن شیفته شدن.

فارسی به عربی

لحظه

ثانیه، دقیقه، لحظه، هاله

فارسی به ایتالیایی

عاشق شدن

innamorarsi


لحظه

attimo

فرهنگ معین

لحظه

یک چشم به هم زدن، یک دم، جمع لحظات. [خوانش: (لَ ظَ یا ظِ) [ع. لحظه] (اِ.)]

گویش مازندرانی

عاشق

عاشق، خواهان، شیفته

نام های ایرانی

عاشق

پسرانه، دلباخته، دلداده، نام شاعر ایرانی قرن دوازدهم، عاشق اصفهانی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فرهنگ عمید

لحظه

یک چشم به‌ هم زدن، یک‌دم،

معادل ابجد

لحظه عاشق شدن

1768

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری